
اینشتین گفتهی معروفی در نقد نظریه بور دارد به این مضمون که :"تصور کنید ماه در آسمان وجود ندارد و تنها زمانی وجود پیدا می کند که ما آن را مشاهده کنیم."؛اما بور می گوید :"تصور کنید دو سکه را همزمان بچرخانیم،که اگر دو سکه از منشا یکسان و تحت شرایط یکسان چرخانده شده و تمام اطلاعات مربوط به این دو سکه یکسان باشد، رابطه ای مخفی میان دو سکه برقرار است که اگر سکه اول در این سر کیهان باشد و در زمان سکون «شیر» را نشان دهد،سکه ی دیگر،حتی اگر در آن سر کیهان هم باشد در زمان سکون «خط» را نشان می دهد!
او اعتقاد داشت ذرات یکسان،واکنش های مرتبط با هم را از خود نشان می دهند و این رابطه همواره پایدار است.طبق این نظریه،هر کدام از سکه ها در زمان چرخش،هم «شیر» هستند و هم «خط» و یا هیچکدام! و تنها زمانی قطعیت پیدا می کنند که طی اعمال نیروی خارجی،سکون پیدا کنند.
با مطرح شدن این نظریه ها،سوالات بنیادی مطرح شدند،و مهم ترین آن ها این بود : "واقعیت چیست؟".
آیا طبق نظر بور،واقعیت به تعداد نامتناهی وجود داشته و ما در هر لحظه،با وجود در یکی از این حالات و دیدن آن،آن را نمایان می کنیم و بقیه در پس پرده ای نامرئی باقی می مانند؟ یا طبق نظر اینشتین،واقعیت،از پیش تعیین شده و موجود است و ما با گذر زمان، آن را به تدریج مشاهده می کنیم؟
https://t.me/SeSibeSorkh
:: موضوعات مرتبط:
فیزیک،نجوم و کیهان شناسی
:: برچسبها:
اینشتین,
بور,
نسبیت,
کوانتوم